بر اثر شیوع طاعون در پارک ملی کلاه‌ قاضی بیش از ۱۸۰ کل‌وبز وحشی ازبین رفتند

پایگاه خبری دیده‌بان محیط زیست ایران (IEW): پارک ملی کلاه‌ قاضی اصفهان درگیر بیماری طاعون نشخوارکنندگان کوچک (ppr) شده و تاکنون حدود ۱۸۰ کل و بز وحشی بر سر شیوع این بیماری از بین رفته‌اند.

نخستین بار زمستان سال گذشته شیوع این بیماری در پارک ملی کلاه‌قاضی محرز شده و منحر به مرگ تعدادی کل‌وبز وحشی در این منطقه شد.

با اقدامات همه‌جانبه نیروهای محیط زیست اصفهان در آن زمان، بیماری در بخش محدودی از پارک مهار شده و بدون سرایت به سایر قسمت‌های منطقه کنترل شد.

با شروع تابستان و آغاز فصل گرما، حیات وحش برای دسترسی به منابع آبی از ارتفاعات به سمت پایین‌دست و آبشخورها حرکت کرده و بیماری مجددا در کلاه‌قاضی مشاهده شد.

محیط‌بانان اواسط خردادماه چند لاشه کل‌وبز وحشی را مشاهده نمودند. نمونه‌گیری از لاشه‌ها انجام و برای اداره کل دامپزشکی استان اصفهان ارسال شده و نتیجه آزمایشات شیوع طاعون نشخوارکنندگان کوچک را تایید نمود.

پس از اعلام نتیجه آزمایشات، نیروهای محیط زیست اصفهان اقدامات جامعی را برای کنترل بیماری آغاز کرده‌اند.

ضدعفونی آبشخورها، پایش مسمتر و معدوم‌سازی بهداشتی لاشه‌ها، هماهنگی با اداره دامپزشکی برای واکسیناسیون دلم‌های اهلی حاشیه پارک ملی کلاه‌قاضی و تشکیل ستاد مدیریت بحران از جمله اقداماتی است که همزمان با شیوع طاعون در کلاه‌قاضی آغاز شده و همچنان نیز ادامه دارد.

تا امروز حدود ۱۸۰ کل‌وبز وحشی بر اثر ابتلا به این بیماری در کلاه‌قاضی ازبین رفته است و با توجه به صخره‌ای و صعب‌العبور بودن زیستگاه این گونه جانوری در کلاه‌قاضی احتمال می‌رود تعدادی نیز ازبین رفته و لاشه‌های آن‌ها توسط اکیپ‌های پایش مشاهده نشده باشد.

طاعون نشخوارکنندگان کوچک (ppr) که به نام «طاعون بز» نیز شناخته میشود یک بیماری ویروسی مسری و بسیار خطرناک می­ باشد که عمدتا گوسفند و بز اهلی و وحشی به آن مبتلا می­شوند.

از علایم این بیماری تب، ترشحات چشم و بینی، التهاب و جراحات دهانی، اختلال تنفسی و سرفه، ذات الریه، التهاب روده ها و اسهال می باشد و در نهایت منجر به مرگ حیوان می شود.

این بیماری صرفا از طریق دام اهلی به نشخوارکنندگان وحشی بخصوص کل و بز منتقل می شود. طاعون نشخوارکنندگان کوچک در دام اهلی با روش واکسیناسیون، قرنطینه، معدوم سازی دام های آلوده و گاها معدوم سازی تمام دام های یک گله کنترل می شود اما به دلیل عدم امکان زنده گیری و واکسیناسیون جانوران وحشی، درمان این بیماری در حیات وحش عملا میسر نیست.

بهترین روش پیشگیری از بروز این بیماری در حیات وحش، جلوگیری از ورود دام اهلی به مناطق حفاظت شده و زیستگاه های حیات وحش و واکسیناسیون دام های اهلی در حاشیه زیستگاه ها می باشد.

بیماری طاعون نشخوارکنندگان ابتدا بره ها و بزغاله ها که سیستم ایمنی ضعیف تری دارند و سپس حیوانات بالغ و مسن را از پای در می آورد.

واکسیناسیون دام اهلی در حاشیه مناطقه حفاظت شده وظیفه سازمان دامپزشکی کشور است اما معمولا به دلیل کمبود شدید واکسن این بیماری، تا زمان پیگیری مستمر از سوی ادارات محیط زیست، واکسیناسیون توسط سازمان دامپزشکی انجام نخواهد شد.

+4
-58
  

7 دیدگاه

  1. ایمان می‌گوید:

    این مشکل تنها زمانی برطرف خواهد شد که قانونی تصویب شود که در انجام واکسیناسیون بیماری طاعون که قربانی اصلی آن حیات وحش است سازمان دامپزشکی ملزم به تبعیت از سازمان محیط زیست باشد و سازمان محیط زیست در این مورد حرف اول را بزند وگرنه تجربه نشان داده با کلی خواهش و درخواست، باز هم به سبب انجام ندادن واکسیناسیون و یا با تاخیر اجرا کردن آن، تلفات اینچنینی را شاهد بوده ایم.

    پر طرفدار Thumb up 13 Thumb down 4

  2. بله، همانطور که دوستان نوشته اند، بخاطر آمدن پاژَن ها(بز کوهی) به پایین دست، دچار بیماری شده اند. یعنی اینجا باز دست انسان در کار است. برای اینکه گله ی پاژَن ها به پایین دست نیایند، می توان در مناطقی از ارتفاعات چاهِ عمیق زد و آن را موقت بست. و وقتی کم آبی پیش می آید، با آب چاهِ عمیق می توان آبگاه ها را در ارتفاعات پُر ساخت. چون در آن مناطق چشمه در می آید، بسیارگاه حتی زدن چاهِ عمیق لازم نیست. با کندن چاله ای عمیق یا چاهی معمولی، نیز می توان به آب رسید و بعد به وسیله ی لوله به آبگاه ها منتقل کرد.
    هزاران چاهِ “مجاز” و غیر مجاز زده شد و ارومیه ی زیبا و طبی را خشکاندند. به بهانه ی برداشت محصول بیشتر خشکاندند. یعنی در عمل آن چاه ها فایده ای نداشت؛ و پر از زیان بود. ضرر آن خیلی بیشتر از سودش بود. چه اِشکالی دارد کمی هم در راه درست چاه زده شود. اَمرداد،* ماهِ زندگی و باران است. ولی وقتی هنوز باران های اَمردادی نباریده، آب در بالا دست، یعنی وسیله ی نجات. گاهی حتی در خرداد و تیر، آب ها در بعضی مناطق بلند بسیار کم می شود. پس آن مشکل را نیز می توان با همین شیوه حل کرد.
    چندین سال پیش تعدادی بزغاله در لجن چشمه های رو به خشک شدن، گیر کرده تلف شده بودند، که در همین سایت iew.ir پیشنهاد کَندن و رسیدن به جای بروز آب و لوله گذاری کردم. اما کو گوش شنوا؟
    در این گونه موارد نقش منفی و هم نجات بخش انسان همیشه دیده می شود.
    چند سال پیش فیلمی تحقیقی، تجربی و علمی از ساخته های دانشمندان قفقاز شمالی دیدم، که می گفت، «جنگلِ انبوه» ضد آفت تولید می کند. و جنگل هایی که به آن یورش برده می شود، یعنی با اهداف صنعتی و تجاری آنجا فراوان جنگل می بُرند، خیلی راحت آفت زده می شوند. غارت جنگل های هیرکانی کهن ایران، نه فقط آن جنگل ها را آفتی کرد، بلکه هم شمشادزاران بی نظیر و طبی آفتی شدند و نابود گشتند.

    اینجا نیز دست انسان در کار است. یعنی ویروس ها و میکروب ها می توانند از پایین دست، بالا دست را بیالایند.
    سخن بسیار است که در این اندک نگنجد؛ بمانَد.

    * ای کاش دوستان برای تاریخ از واژه ی اَمرداد سود می جستند.

    برگرفته از آخرین پست وبگاهِ من: «* اَمرداد(اَموردات) یعنی ماهِ زندگی. و مرداد = مورد داد = مرگ دهنده = ماهِ مرگ. مرداد واژه ای ست مانند مرداب و مردار. پس، اَمرداد = ماهِ زندگی، درست است. مرداد خلاصه ی اَمرداد نیست. بدان صورت متضاد کردن واژه ها یک قانون دستوری کهن ایرانی ست، که در زبان مادر(تالشی) هنوز بکار می رود. زونوستِن(دانستن)، اَنَه زونوستِن(ندانستن). انَه زونی بنَه = خود را به ندانستن بزن. مَسِن(شنیدن)، اَنَه مَسِن(نشنیدن). اَنَه مَس = آدم حرف نشنو.

    کوتاه: امرداد بعد از تابستان گرم و سوزان، ماهِ باران است و تازگی؛ ماهِ زندگی ست. نام باران مشهور اَمردادی، «سِه شَوُونَه وارش»، یا «سِه شَولُونَه وارش»، است. وارش = باران.

    در ضمن ماهِ آوگوست و آگوست(خلاصه) = دارای آب فراوان، نیز همان اَمرداد است. آو = آب. گوست = انبوه، غلیظ، فراوان. تالش به گوست اروپایی، خَست و گاه مات می گوید. مثلن در باب مربا یا هر چیز پختنی غلیظ شده، مات را بکار می بَرَد. ولی در باب سبزی هایی که نزدیک به هم و انبوه رویده اند، خست بکار گرفته می شود.

    حیف است ماهِ زندگی را ماهِ مرگ بنامیم.

    پاژَن(پهلوی) = بزِ گوهی.
    البته تقریبن همه ی جانوران علفخوار حتی گوسفند اهلی، پاژَن می باشند. یعنی برای رسیدن به علف تَر یا خشک با پاهای جلو(دست ها) برف را کنار می زنند. ولی ایرانیان از دیرباز این واژه ی مرکب را فقط در باب بز کوهی بکار برده اند. شاید آن حیوان پاژَن ترین باشد
    ژَندِن = زَدَن. پاژَن = پازن = پا زننده.

    «پازَن، اسم، پهلوی = بز نر، بز کوهی. باژن و پاژن هم گفته شده»(لغتنامه عمید صفحه ی ۳۰۸)

    پر طرفدار Thumb up 13 Thumb down 5

  3. alirezazafary می‌گوید:

    ایران متاسفم

    پر طرفدار Thumb up 11 Thumb down 4

  4. زیتون می‌گوید:

    دوست گرامی اجازه بده با این جمله ات مخالفت کنم (یعنی در عمل آن چاه ها فایده ای نداشت)…..والا کلی از محصولات کشاورزی و باغی را که در میوه فروشی تهیه میکنید منشاش همین چاه های مجاز و غیر مجاز است…..واقعیت اینکه توان آبی ایران متناسب با جمعیتش نیست(یا باید براشون آب تامین کنیم یا سر به نیستشون کنیم…..چرا همه در مورد مشکل اصلی خودشون را به اون راه میزنن) …..در جواب ایمان هم باید بگم که نظرشون منطقی به نظر میاد ولی کل گله داری در این مناطق باید حذف بشه ……مگه چقدر علوفه در سطح مرتع هست که اینا بخواهند بچروننش…….تا وقتی مشکل آب ایران حل نشه فشار روی منابع طبیعی بالاست ……به نظرم برداشت آب از عمق هزار متری اقیانوس هند تنها راه نجات ایرانه …..یا پیدا کردن روش اقتصادی برای تولید هیدروژن…..

    داغ Thumb up 4 Thumb down 14

  5. خلیل کلهر می‌گوید:

    تمام طبیعت رو دام های اهلی برداشته.
    نسبت به سال های قبل چندین برابر شده صدور پروانه ی چرا و دامداری غیر اصولی در طبیعت.چرا باید،به راحتی طبیعت رو در اختیار گله های چند صد و هزار راسی دام اهلی قرار بدیم؟در صورتیکه وحوش با اینکار به راحتی اسیب می بینند.چه از نظر علوفه و چه اب و ابشخور.از طرفی خود چوپان و گله دار به غیر از این اسیب ها،خود نیز اقدام به شکار و صید می کنند در حتی پارکهای ملی چون لار.الان بزرگ ترین ضربه رو به طبیعت همین دام و دامداری غیر اصولی می زنن.علف و طبیعت رو مفت ول کردند زیر دستشون و چی از این بهتر براشون.حتی زحمت یه واکسیناسیون رو نمی کشند برای دامها

    پر طرفدار Thumb up 10 Thumb down 1

  6. سلام دوستان. اگر می خواهید گفتگو های مفید صورت گیرد، نظرات را نه بعد از مدتی، بلکه بلافاصله منتشر نمایید. حد اقل یک روز بعد منتشر نمایید. وگرنه بحثی مفید در کار نخواهد بود. توجه داشته باشید که همین بحث ها، بخشی از فرهنگ سازی نوین است. من کلی کار نیمه کاره دارم و باید برایشان وقت بگذارم. ولی بخاطر اینکه کمی و بیشتر در جهانِ دفاع از طبیعت میهن مفید واقع شوم، وقت می گذارم و اینجا می نویسم. بجز وبگاه های خودم در «بلاگفا»، نظرگاهِ این سایت تنها جایی در داخل میهن است که من آنجا می نویسم. این نوشتن برای وقت کشی و سر گرمی نیست.
    به هم میهنان عزیز، ایمان، زیتون، و منصور دهقانی پاسخ دادم؛ ولی تا به امروز منتشر نشده. به وقتی که دیگران دلسوزانه برای سر زمین مادری خود و کلِ این زیبا زمین می گذارند، بیش از این احترم بگذارید.
    پیروز باشید
    لیثی حبیبی – م. تلنگر

    پر طرفدار Thumb up 12 Thumb down 2

    • پوزش و اصلاح
      در منگفت خود از جمله نوشتم: «نظرگاهِ این سایت تنها جایی در داخل میهن است که من آنجا می نویسم.»
      باید اضافه کنم در نظرگاهِ سایت دیگری هم گاهی می نویسم؛ ولی هنگام نوشتن این نظر، در خاطرم نبود.

      پر طرفدار Thumb up 8 Thumb down 4

پاسخ دادن به alirezazafary لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>